مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
همین که بادها خواندند با هوهو سرودش را ملائک مژده آوردند در عالم ورودش را زنان مصر دست خویش را با دیدن یوسف... ولی کعبه به شوق دیدن حیدر وجودش را... بجز مولای ما دیگر امیری نیست در تاریخ که خود زحمت کشید اما به مردم داد سودش را زمین و آسمان و منبر و محراب دلتنگاند رکوعش را، سجودش را، قیامش را، قعودش را فراز مطلـق دنیاست وقتی در تـمام عمر ندیده هیچکس جز لحظۀ سجده فرودش را خودش را مرکب طفل یتیمی میکند مردی که شمشیر آرزو دارد ببیند رنگ خودش را کسی که حقِّ او را ناجوانمردانه غاصب شد گناهی کرد و در چشم دو عالم کرد دودش را چه میکردیم اگر این ذکر در دنیایمان کم بود؟ جهان بینام زیبای "علی" مثل جهنم بود اگر حتی بیـفـتـد در زوایای جـهـان آتش نمیسوزم که از عشق علی دارم به جان آتش به آتش میکشم خود را و از خود میزنم بیرون که دنیـای تعـلـق را بـسـوزاند همان آتش خودش عمریست که در شعلههای کینه میسوزد کسی که آرزو دارد بـرای دیگـران آتش اگر از هرکسی -غیر از علی- دم میزدم، بیشک به چشم خویش میدیدم که دارم بر زبان آتش کجا آتش گـلسـتان بقـا میشد بر ابـراهیم اگر حُبِّ علی در دل نمی بودش در آن آتش همین که ذوالفقارش را به عزم رزم بردارد میاندازد به ضربی در زمین و در زمان آتش برای دوستانش میشود عرش خدا تزئین برای دشمنانش میشود هـفتآسمان آتش ندارد هیچکس غیر از تو این شأن و شجاعت را قـرائت کـن برای خـلق، آیـات برائت را بساط غصه را از هر دلی برچیدهای مولا که دنیا شاد شد هربار که خندیدهای مولا زمین درگیر تاریکی مطلق مانده بود اما تو مثل ماه بر شبهای آن تابیدهای مولا از آن روزی که در کعبه به دنیا آمدی دیگر در عـالم قـبلۀ دلهای ما گـردیدهای مولا تو عینالله ناظر بودهای یعنی به چشم دل خدا را قبل و بعد هر عبادت دیدهای مولا کسی با دستخـالی رد نشد از آسـتان تو که حتی در نماز انگشتری بخشیدهای مولا لباس تـازه پـوشـیدند از لطف تو سائلها اگرچه خود عبایی کهنه را پوشیدهای مولا چه شبها که دعای خیر کردی آن کسانی را که عمری بابت رفتارشان رنجیدهای مولا نخواهد دید مانند تو را دیگر، که بعد از این تو در چشم جهان، خواب خوش نادیدهای مولا جهان و هرچه درآن هست پیش تو اضافی بود برای تو دو قرص نان، دو رخت کهنه کافی بود رها کن جسم را یکلحظه و جان را تماشا کن علی را بنگـر و آیات قـرآن را تماشا کن در اخلاصِ علی، حلمِ علی، راز و نیاز او صفا بنگر، فُتوّت بین و ایمان را تماشا کن چو دیدی نعرۀ "هل مِن مبارز؟" میزند در جنگ یلان ساکت و سر در گریبان را تماشا کن یکی پرسید از پیغمبر خاتم: عبادت چیست؟ علی را دیده و فرمود: ایشان را تماشا کن کمی از ماجرای دشت ارژن را اگر خواندی هر آئـینه کـمال بهت سلمان را تماشا کن برای دیدن پـیـغـمبران دلتـنگ اگر بودی علیجان را، علیجان را، علیجان را تماشا کن از آن روزی که فرمودی تو را با مرگ میبینیم برای مرگ ما شوق دوچندان را تماشا کن برای دیـدن مـولا هـزاران بار میمـیریم اگر هرشب بهشوق وعدۀ دیدار میمیریم نخواهد ماند دیگر شبهه در دین بعد از این نقطه که بالا میرود دست تو تا بالاترین نقطه به اذنالله یاری از تو میجوئیم و میگوئیم ایاک نعـبد نـقـطه، ایـاک نـستـعـین نقـطه نه مانده حرفی از هر علم در نزد تو نامعلوم نه دور از چشم تو در آسمان و در زمین نقطه اگر هم خطبۀ بینقطه و هم بیالف داری پُر است این آستینت از الف، آن آستین نقطه تویی آن نقطهای که رفته زیر باءِ بسمالله که اسرار الهی جمع باشد در همین نقطه فراوان است جای زخم و پینه بر تنت، اما نداری از ریا یا سجده بر بت در جبین نقطه تویی اول، تویی آخر، که در محشر سؤالی را جوابی نیست جز نامِ امیرالمومنین.(نقطه) میآید یکنفر مثل تو، از نسل تو، ای مولا نخواهد شد کمو بیش از همه ارکان دین نقطه میآید تا جهان یکبار دیگر با علی باشد شعـار مـردم سـرتـاسـر دنـیـا عـلی باشد |